2. تمدن(civilization): جامعهي پيشرفته و سازمانيافته؛ جامعه، فرهنگ آن و شيوهي زيست آن در يك زمان
الف. واژهي «تمدن» كاربرد وسيعي دارد اما معناي واحد و معيني ندارد.
ب. آيا مفهوم آزادي در ذات تمدن غرب نهفته است؟
ج. ليبراليسم، بنيان تمدن غرب است.
3. حقوق مدني (civil law): نظام حقوقيِ رايج در كشورهاي قارهي اروپا كه مبتني بر حقوق رم ميباشد.
الف. حقوق مدني، نظام حقوقي متمايز از حقوق عرفي ميباشد.
ب. حقوق مدني واژهاي است كه در مقابل حقوق عمومي نيز بكار ميرود.
ج. حقوق مدني برخلاف حقوق عرفي، در قالبِ نوعي حقوقِ نوشته اجرا ميشود.
4. تشكيل مستعمره دادن (colonize): برقراري مستعمره در يك منطقه؛ به مستعمره تبديل كردن
الف. هندوستان توسط بريتانياي كبير استعمار ميشد.
ب. كشورهاي غربي، بسياري از بخشهاي آفريقا را استعمار كردند.
ج. هم چين و هم كره، توسط ژاپن استعمار ميشدند.
5. حقوق عرفي (common law): نظامي حقوقي برآمده از عرفها و آراي صادره از سوي قضات
الف. حقوق عرفي را، نخستين مهاجران انگليسي به آمريكا آوردند.
ب. مستعمرهنشينهاي انگليس، حقوق عرفيِ انگلستان را در استراليا و كانادا برقرار كردند.
ج. گفته ميشود حقوق عرفي، حقوق وضع شده توسط قاضي است.
6. معاصر (contemporary): جديد؛ در حال حاضر موجود؛ متعلق به زمان واحد
الف. فرايند تبديل جوامع سنتي به دنياي تكنولوژي معاصر، به مدرنيته معروف است.
ب. كفايت نميكند كه دانشجويان حقوق فقط از تفسيرهاي معاصرِ متون حقوقي اطلاع داشته باشند.
ج. آموزش حقوق معاصر، تقريبا بر مهارت واحد استدلال حقوقي تمركز دارد.
7. پديدار شدن (emerge): به منصهي ظهور رسيدن؛ ظاهر شدن
الف. چند حقيقت جديد راجع به جرم نمايان شد.
ب. معلوم شد كه نخست وزير رشوه گرفته بود.
ج. در طول تحقيقات، هيچ مدرك جديدي آشكار نشد.
8. اثر گذاشتن، نفوذ (influence): نيرو يا قدرتي كه در چيز ديگر يا كس ديگر اثر ميگذارد يا تغيير ايجاد ميكند؛ تحت تاثير قرار دادن
الف. بسياري از كشورها هنوز تحت نفوذ قدرتهاي بزرگ هستند.
ب. مذهب، يكي از عوامل موثر در رفتار خوب او در زندگي بوده است.
ج. تاثير گروههاي فشار بر فرايند قانونگذاري، با متفاوت شدن ساختار قدرت، تغيير ميكند.
9. سنت، عرف (tradition): عقيده يا رسمي كه از نسلي به نسل بعدي منتقل ميشود.
الف. تفاوتهاي ميان حقوق مدني و حقوق عرفي نبايد آن درجه از سنتهاي مشتركي را كه دارند، تحتالشعاع قرار دهد.
ب. مستعمرهنشينهاي انگليس در آمريكا، با خود اصولِ عرفِ قضاييِ كامنلا را آوردند.
ج. فرهنگ حقوقي، در سنتِ حقوقي كامنلا، حين انجام كار محقق ميشود.
10. ارزشها (values): هر گونه آرمان، هدف يا معياري كه اقدامات يا باورها بر اساس آنها مبتني ميباشند؛ اصول
الف. اين نسل، مجموعه ارزشهاي متفاوتي از والدين خود دارند.
ب. كرامت بشري، حقوق و آزاديهاي اتباع، و تكثر سياسي بايد ارزشهاي برتر جامعهي ما باشد.
ج. سنتها و ارزشهاي فرهنگيِ گروههاي قومي بايد به هنگام پيشنويس كردن قوانين، مد نظر قرار گيرد.
نظامهاي حقوقي Legal Systems
نظامهاي حقوقي جهان ِمعاصر ِ غرب، معمولا به دو گروه تقسيم ميشود: حقوق عرفي و حقوق مدني. حقوق عرفي كه ابتدائا در انگلستان ايجاد شد، مبناي كلي نظم حقوقي ايالات متحده را شكل ميدهد. حقوق مدني از قارهي اروپا سربرآورد و امروزه در كشورهايي مثل فرانسه، آلمان و ايتاليا در حال اجراست.
اين دو نظام حقوقي بزرگ از موطن اصلي خود فراتر رفته و از طريق تلاشهاي استعمارگري و همچنين قدرت اقتصادي و سياسي غرب منتقل شدند. امروزه، نظام حقوقي آمريكاي لاتين، بخشهايي از آفريقا، و بسياري از آسيا، در چارچوب (يا شديدا تحت تاثير) سنت حقوقي حقوق مدني، مورد مطالعه قرار ميگيرد.
طبقهبندي به حقوق مدني و حقوق عرفي، بعنوان يكي از اوصافِ حقوق در حال اجرا در جهان معاصر، كامل نيست. برخي نظامهاي حقوقي مثل { نظامهاي حقوقي منطقهي} اسكانديناوي، به آساني در هيچيك از اين دو مقوله جاي نميگيرند. وانگهي، با ظهور دولتهاي كمونيستي در اروپاي شرقي، نظامهاي حقوق مدني اين كشورها، دستخوش تغييرات شگرفي شد. با اين وجود، اگر در ذهن، نياز به توصيفِ شايستهاي داشته باشيم، شناختِ ويژگيهاي نظامهاي حقوق عرفي و حقوق مدني ميتواند بعنوان مقدمهاي بر نظم حقوقي بسياري از جوامع معاصر بكار رود. بايد خاطرنشان ساخت، هر دو نظام كه در فرهنگ اروپاي غربي شكل گرفتهاند، واجد ارزشهاي مشترك بسياري ميباشند. هر دو محصولات تمدن غرب هستند.
تمرينهاي درك مطلب
الف. پاسخ سوالات زير را بنويسيد.
1. دو نظام حقوقي عمده كه از تمدن غربي سر برآوردند، كدامند؟
They are Civil Law and the Common Law.
2. اين دو نظام امروزه چه مقدار گسترش يافتهاند؟
Today, the common law has been extended to the United States and the Civil Law is prevailing in Latin America, parts of Africa, and much of Asia as well as in most European countries such as France, Germany and Italy.
3. كداميك از نظامهاي اروپايي، با اين دو نظام دقيقا تناسب ندارد؟
Some legal systems such as the Scandinavian do not fit readily into either category.
4. چرا درك اين دو نظام مفيد است؟
Because it can be serve as an introduction to the legal orders of many contemporary societies.
ب. جاهاي خالي را با كلمات زير پر كنيد.
Contemporary (2) influence (6) civil law (4) values (10)
Common law (3) colonized (8) tradition (1) emerge (5)
Characteristic (7) civilization (9)
1. هر چند كشورهاي قارهي اروپا، سنت حقوقي مشتركي دارند، اما تفاوتهاي بسياري در نظامهاي حقوقي معاصرشان وجود دارد.
2. شرايط اقتصادي كنوني، اصلاح حقوق معاصر قراردادها را در ايران ضرورت ميبخشد.
3. بسياري از دادگاههاي انگلستان، مصوبات پارلمان را نوعي عدول از حقوق عرفي تلقي كردند.
4. تمام موضوعات حقوق خصوصي در كبك از طريق مجموعهاي از قواعد كه ريشه در سنت قارهاي حقوق مدني دارد، اداره ميشود.
5. شكل جديد ديكتاتوري با انقلاب فرانسه شروع به پيدايش كرد.
6. مجموعه قانون ژوستينين تاثير بسيار شديدي بر قوانين حقوقي وضع شده در اروپا در پايان قرون وسطي داشت.
7. ويژگي بارز قانون مدني فرانسه، روح مدرنيته بود كه {اين قانون} با آن تدوين شد.
8. تمام قلمروهاي مسلمين مستعمره نبودند، ولي تقريبا تمام آنها نوعي وابستگي {عدم استقلال} را تجربه كردند.
9. تاريخ حقوق مصر از هر تمدن ديگر قدمت بيشتر دارد.
10. دادگاهها بايد حكم مخالف قانونگذار بدهند زماني كه بدنبال تقويت يا دفاع از ارزشهاي مشاركت مردمي يا نمايندگي ميباشند.
درس دو Lesson Two
بررسي كلمه
1. گمنام، ناشناس (anonymous): فاقد نام شناخته شده؛ ناشناخته
الف. خريدار ميخواست ناشناس باقي بماند.
ب. يك تماس تلفني ناشناخته، كارآگاهان را از محل خرابكارها مطلع ساخت.
ج. شايعه، با يك تماس تلفني ناشناخته به روزنامه آغاز شد.
2. تطابق، توافق (consistency): هر گونه توافق يا سازگاري بين اشياء
الف. اظهارات او هيچ تطابقي با آنچه قبلا گفت ندارد.
ب. شما ممكن است با نظرات او موافق نباشيد، اما حداقل آنها ارزش توافق دارند.
ج. كانون نگرشهاي حقوقي او، راجع به موافقت با آزادي همهي افراد است.
3. عرف (custom): شيوهي سنتي يا عمومي پذيرفتهشده در رفتار يا انجام كار؛ رويهي معمول
الف. قبل از غلبهي نرمنها، حقوق در انگلستان براساس عرفهاي محلي آنگلوساكسون اجرا ميشد.
ب. عادت كردن به رسوم كشوري ديگر، زمان ميبرد.
ج. يكي از منابع اصلي حقوق تجارت، عرف ميباشد.
4. تفوق، تسلط (domination): عمل حكمراني يا اِعمال كنترل
الف. تسلط ايالات متحده بر ايران با انقلاب اسلامي پايان يافت.
ب. ملتهاي در حال توسعه، از نابرابري و تسلط كشورهاي توسعهيافته در روابط بينالمللي نگران هستند.
ج. هواداران آزادي زنان، مدتها عليه تفوق مردان در رشتهها و زمينههاي مختلف، مشاجره ميكردهاند.
5. قواعد انصاف (equity): بخشي از حقوق كه توسط دادگاه انصاف ايجاد شد؛ اجراي اصول عدالت
الف. از لحاظ نظري، قواعد انصاف، حقوق {موجود} در كامنلا را پذيرفت اما بر اين اصرار داشت كه حقوق مزبور بايد به سبكي عادلانه به اجرا درآيند.
ب. قواعد انصاف، اصالتا مجموعه قواعد يكپارچهاي نبودهاند.
ج. امروزه اين امكان وجود دارد كه در هر دادگاه حقوقي، به يكي از اصول كامنلا يا انصاف استناد كرد.
6. رشد كردن، شكوفا شدن (flourish): موفق يا فعال بودن؛ در سلامت رشد كردن يا تندرست بودن
الف. در اين وضعيت اقتصادي، تنها تعداد اندكي از مشاغل به خوبي در حال رشد هستند.
ب. عقايد مذهبي سنتي هنوز در سبك زندگي جديد رو به رشد است.
ج. استثمار كارگران كودك ميرود كه در سراسر جهان گسترش يابد.
7. رويهي قضايي (precedent): تصميم قبلي در خصوص حكمي كه بايد بعدا در شرايط مشابه اتباع شود.
الف. اين پرونده ايجاد رويهي قضايي خواهد كرد.
ب. تصميم قاضي در يك پروندهي خاص تشكيل رويهي قضايي ميدهد.
ج. در كامنلا، قضات ملزم به تبعيت از قواعد خاصي هستند و اين قواعد است كه نظام رويهي قضايي را شكل ميدهد.
8. تفوق داشتن، حاكم بودن، رواج داشتن (prevail): شايع بودن؛ چيره شدن
الف. حقوق جامعهي اروپا بخشي از حقوق اعضا را تشكيل داده و بر قوانين داخلي آنها تفوق دارد.
ب. اين كنوانسيون بر معاهدهاي كه قبلا منعقد شده باشد، حاكميت ندارد.
ج. مقررات خاص يك قانون مصوب، بر مقررات كليتر آن، حاكميت دارد.
9. قانون، قانون موضوعه (statute): مصوبهي پارلمان
الف. مصوبهي پارلمان كه به امضاي رييس جمهور رسيد، قانون موضوعه نام دارد.
ب. چنانچه قانوني انجام چيزي را ضروري بداند، هيچ مسئوليتي در قبال انجام آن وجود ندارد.
ج. پارلمان ميتواند قوانين قبلي را ملغي سازد.
10. يكپارچگي (unification): عمل يا فرايند يكنواخت كردن و متحد ساختن
الف. هدف برخي كنوانسيونهاي بينالمللي، يكپارچه ساختن برخي حوزههاي حقوق است.
ب. وظيفهي يكپارچهسازي قوانين در اوايل سال 1968 به عهدهي آنسيترال گذاشته شد.
ج. در اوايل قرن جاري، جنبش عظيمي به هواداري از يكپارچهسازي كليهي نظامهاي حقوقي متمدن بوجود آمد.
حقوق عرفي {كامنلا} Common Law
كامنلا، بخشي از حقوق عرفي است كه مبتني بر آراي دادگاهها بوده و در گزارشهاي مربوط به پروندههاي مختومهاي منعكس بوده كه توسط دادگاههاي كامنلاي انگلستان از قرون وسطي اجرا ميشده است. حقوق عرفي در نقطهي مقابل قواعد ايج
|